نور معرفت
جلوه های سبك زندگی اسلامی، ۷؛

محبت خدا اقتضا دارد که بنده در مقابل خدا خاشع باشد و مناجات کند

محبت خدا اقتضا دارد که بنده در مقابل خدا خاشع باشد و مناجات کند

به گزارش نور معرفت، محبین شبانه روزشان و فکر و ذکرشان خداست و روزها منتظرند تا شب بشود تا به عبادت خدای متعال بپردازند.



خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: سبک زندگی بعنوان مجموعه به هم پیوسته ای از الگوهای رفتاری فردی و اجتماعی، برآمده از نظام معنایی متمایزی است که یک فرهنگ در یک جامعه انسانی ایجاد می کند؛ و از آن جایی که هیچکدام از جوامع بشری را نمی توان عاری از فرهنگ تصور کرد، بنابراین، میتوان گفت تمام اجتماعات انسانی، از آغاز تاریخ تا کنون دارای سبک زندگی خاص خود بوده و از الگوهای رفتاری متناسب با شاخصهای فرهنگی خود برخوردار بوده اند.
پذیرش منفعلانه الگوهای رفتاری مبتنی بر فرهنگ غربی، برای جوامع مسلمان که خود در پرتو آموزه های اسلامی، توانایی تعریف و ترسیم سبک زندگی دینی و تبیین الگوهای متناسب با آنرا دارند، شایسته نبوده و باید به اقتضای فرهنگ دینی خود، به سبک زندگی اسلامی روی آورند. بخصوص آنکه در چند دهه اخیر، ناکارآمدی تمدن سکولار غربی در پاسخ گویی به نیازهای چندبعدی انسان آشکار گردیده و رصد تحولات جاری در جهان هم نشانه های افول و فرود این تمدن را نمایان ساخته است. بازخوانی آموزه های اسلام و ژرف اندیشی در آن، ظرفیت بالای این آموزه ها را برای فرهنگ سازی و عرضه الگوهای رفتاری مناسب نشان داده است. قرآن که مهم ترین منبع آموزه های اسلامی محسوب می شود، سرشار از الگوهایی است که شیوه زیست مؤمنانه و مورد نظر اسلام را معرفی می کند؛ و در پرتو آیات آن، سیره پیامبر گرامی اسلام (نیز) بعنوان اسوه و نمونه عالی زندگی به تمام مسلمانان معرفی شده است. یکی از مطالبی که بارها بحث مفصلی در رابطه با اش انجام گرفته، قرب الهی و راه رسیدن به آن است که با بهره گیری از آیات و روایات و با استمداد از بحث های عقلی به این نتیجه می رسیم که تنها راه رسیدن به قرب الهی عبادت خداست. آن چه پیش رو دارید گزیده ای از سخنان حضرت آیت الله مصباح یزدی در دفتر مقام معظم رهبری است که در تاریخ ۱۳۹۲/۱۰/۲۵، مطابق با سیزدهم ربیع الاول ۱۴۳۵ است پیرامون این موضوعات عرضه کرده اند. قسمت هفتم این سلسله مطالب تقدیم نگاهتان می شود:
محبت آثاری دارد و هر کس به صورت فطری می فهمد که باید در مقابل محبوب چه کند. همچون اینکه محب می خواهد کاری کند که محبوب خوشش بیاید و او را دوست بدارد. همان گونه که در گذشته اشاره شد رابطه بین محبت و آثار آن یک رابطه زیگزاگ و دوطرفه است. از یک سو محبت منشأ آثار محبت است و باید محبت باشد تا این آثار ظاهر شود، و از طرفی از آن جا که این آثار، افعالی اختیاری اند، خود سبب ازدیاد محبت می شوند. یکی از آثار محبت، راز و نیاز با محبوب است. محب همیشه به دنبال فرصتی برای اظهار محبت به محبوب است. در رابطه با خدای متعال هم این قضیه صدق می کند و اگر این محبت صادقانه باشد، کمابیش این آثار ظاهر می شود. ظهور این آثار سبب افزوده شدن محبت می شود و همان رابطه زیگزاگ این جا هم برقرار است. هر قدر بنده بیشتر این لوازم را انجام بدهد، محبت بیشتر می شود و هر چه بیشتر محبت پیدا کند٬ بیشتر می خواهد با خداوند ارتباط پیدا کند.
آثار محبت از نگاه روایات
در روایات هم بر این معنا تاکید شده است که محبت خدا اقتضا دارد که بنده در مقابل خدا خاشع باشد، اشک بریزد و با او مناجات کند. در یکی از روایاتی که در جلسات گذشته خواندیم هم این مضمون بود که خداوند به یکی از صدیقین وحی کرد که من بندگانی دارم که آنها مرا دوست می دارند و من هم آنها را دوست می دارم، همان هایی که در طول روز منتظر غروب آفتاب اند تا با تاریک شدن هوا، فرصتی برای راز و نیاز و خلوت با من پیدا کنند. در روایت دیگری خداوند به حضرت موسی –علیه السلام - وحی می کند: یَا مُوسَی هَبْ‏ لِی‏ مِنْ‏ عَیْنِکَ‏ الدُّمُوعَ وَمِنْ قَلْبِکَ الْخُشُوعَ وَمِنْ بَدَنِکَ الْخُضُوعَ، ثُمَّ ادْعُنِی فِی ظُلَمِ اللَّیْلِ تَجِدْنِی قَرِیباً مُجِیباً [۱]. خداوند بنابر این روایت، سه سفارش به حضرت موسی می کند: اول اینکه از چشمانت به من اشک من هدیه کن! یکی از چیزهایی که محب دوست دارد اینست که هدیه ای به محبوبش بدهد. خداوند می فرماید: اگر مرا دوست داری، به من اشک چشم هدیه کن. وَمِنْ قَلْبِکَ الْخُشُوعَ؛ دل شکسته باش! در دلت احساس خشوع و شکستگی نسبت به من داشته باش! وَمِنْ بَدَنِکَ الْخُضُوعَ؛ پس از خشوع قلب، بدنت هم خضوع داشته باشد. در خطابی دیگر در رابطه با حضرت عیسی بن مریم (ع)، خداوند تعبیر «تبصبص» را آورده است و فرموده است: واعْلَمْ أَنَّ سُرُورِی أَنْ تُبَصْبِصَ‏ إِلَیَّ.[۲]
سگ هرچند نجس العین است، صفات خیلی زیبایی دارد و در بعضی روایات سفارش شده است، که این صفات را از سگ یاد بگیرید. یکی از این صفات وفاداری است و صفت دیگر نهایت خضوع در مقابل صاحبش است. سگ در مقابل صاحب خود صورتش را به زمین می مالد و دمش را تکان می دهد و اطراف صاحبش می چرخد. به این حالت سگ تبصبص می گویند. اینکه در روایات سفارش شده که پس از سجده شکر، صورت را به خاک بگذارید، هم تجسم همین حالت تبصبص است. البته خداوند کمبودی ندارد که با اظهار خضوع، عبادت و یا گریه و زاری ما جبران شود. امام حسین ضد السلام در دعای عرفه خطاب به خداوند می فرماید: الهی تقدس رضاک ان تکون له علة منک فکیف یکون له علة منی؛ خدایا! رضایت تو بالاتر از اینست که خودت، علتی برای آن ایجاد کنی، چه رسد به اینکه من کاری کنم که تو راضی بشوی. من چه هستم و چه دارم که کاری کنم که تغییری درحال تو ایجاد کنم و تو را خرسند کنم؟ البته تعبیر ابتغاء مرضاة الله و اینکه خدا راضی می شود، تعبیر صحیحی است، اما حقیقت آن بالاتر از اینست که ما فکر می نماییم، و رضایت خدا معلول کار ما نیست. در فرمایشات امیرمؤمنان ضد السلام است که: الَّذِی لَمْ تَسْبِقْ لَهُ حَالٌ‏ حَالا ؛[۳] این گونه نیست که خداوند حالت هایش تغییر کند، نه تغییری درحال خدا پیدا می شود و نه ما علت پیدایش حالتی برای خدا می شویم. ما هر چه داریم، همه فقر است و چیزی نداریم که به او بدهیم. ولی تعبیری که برای ما در رابطه با رابطه خدا و این عبادات قابل فهم است، همین است که کاری کنید که خدا خوشحال بشود. این کلام به این معناست که چون کمال شما در این گونه کارهاست، محبت خدا به این ها تعلق می گیرد وگرنه نفعی برای او ندارد. اینکه خداوند به حضرت موسی می فرماید اشک چشمت را به من هدیه کن، به این معنا نیست که خدا نیازی به اشک چشم ما دارد، بلکه کمال ما به اینست که در مقابل خدا خاکسار باشیم.
اقسام گریه
گریه خوف
خوب است در این نشست مقداری در رابطه با این کلام که خداوند می فرماید هب لی من عینک الدموع، توضیح بدهیم. معمولا تصور ما در رابطه با گریه در پیشگاه الهی و عبادت و راز و نیاز با او، گریه خوف است. وقتی انسان به فکر جهنم و عذاب های سخت آخرت می افتد و آنها را در مقابل خود ممثل می کند، حالت خوف و خشیت برای او پیدا می شود. در این حالت از خدا می خواهد که از گناهان او بگذرد و او را عذاب نکند. این چیزی است که عموم مردم در رابطه با گریه کردن در مقابل خدا می توانند تصور کنند. ولی گریه های اولیای خدا در مقابل خدا منحصر به این نوع نیست و شاید این نوع، پایین ترین مرتبه از گریه هایی باشد که در مقابل خدا انجام می گیرد. البته همین مقام نیز، مقام بسیار بالا و ارزشمندی است و نشانه اینست که فرد به قیامت و وعده و وعیدهای آن باور دارد و تعبیرات قرآن کریم و روایات در اینباره را مبالغه نمی داند؛ تعبیراتی از قبیل: خُذُوهُ فَغُلُّوهُ * ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ * ثُمَّ فِی سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُکُوهُ ؛[۴] خداوند متعال به فرشتگان و موکلان جهنم خطاب می کند که این گنه کار را بگیرید. او را با زنجیری به طول هفتاد ذراع [۵] می بندند و به جهنم می برند. این نص قرآن است. وقتی انسان این آیات را تصور کند، می گوید: من تاب ندارم که یک لحظه دستم به بخاری بخورد، چگونه این آتش ها را می توانم تحمل کنم؟! البته اینکه انسان این معانی را تصور کند و در مقابل خداوند گریه کند که او را نجات بدهد، خیلی خوب است، ولی نباید فکر نماییم که مسأله فقط همین است.
گریه خسران
یکی دیگر از انواع گریه هنگامی است که انسان احساس کند ورشکسته شده است. در این گریه صحبت از ترس از عذاب و چیزی که بعدها می آید نیست بلکه انسان از روی حسرت و درماندگی ناله سر می دهد و اشکش جاری می شود. شاید بهترین تعبیر برای این نوع از احساس، احساسِ باختن و خسران باشد. اگر انسان فکر کند و برایش مجسم شود که عمرم را باخته ام؛ سرمایه ای داشتم که کارهای بسیاری می توانستم با آن بکنم؛ سرمایه ای که هر ساعتی از آن بیشتر از میلیاردها سکه طلا ارزش داشت. وقتی انسان درست فکر کند که من در بهترین ایام عمرم، در جوانی، با نشاط، قدرت بدنی، آمادگی ذهنی و سلامت فکر و بدن، سرمایه ای داشتم که می توانستم این همه سود ببرم، اما آنها را صرف چه کردم؟ نه تنها سودی برایم نداشت بلکه به ضعف بدنی هم مبتلا شدم و چه بسا امراضی هم به دنبالش آمده است. حال سرمایه را باخته ام و نمی دانم چقدر دیگر عمر دارم و شاید همین هم اکنون ملک الموت آمد. این حالت خسران است. شاید در این گزارش های ورزشی دیده باشید که گاهی کسانی که می بازند، گریه می کنند. پهلوان است، اما وقتی می بازد، گریه می کند! این گریه به خاطر ترس از عذاب نیست. کسی نمی خواهد او را کتک بزند. این گریه به خاطر احساس باختن است. می بیند سرمایه اش را از دست داده است، چند سال زحمت کشیده بوده تا در این مسابقه برنده شود، ولی نشده است. به صورت طبیعی اشک از چشمانش جاری می شود. این هم نوعی اشک است و شاید اهمیت این اشک از نوع اول بیشتر باشد.
گریه شرم
گریه دیگر هنگامی است که انسان به زشتی گناهان خود بیاندیشد. فکر کند که من چه هستم و خدا کیست و چقدر به من نعمت داده و چقدر مهربانی کرده است. حال به خاطر خیر خود من، به من دستوراتی داده و من چقدر بی شرم هستم که در حضور چنین خدایی با او مخالفت می کنم. در این گریه صحبت از این نیست که نعمتی را از دست داده ام، صحبت از اینست که من چقدر بی شرم و پستم. این احساس از دو قسم قبل بالاتر است. در دعای پس از زیارت امام رضا سلام الله ضد هم می خوانیم که اللهم انی استغفرک استغفار حیا. برای کسانی که معرفت داشته باشند، این حالت کشنده تر از حالت قبلی است. ارزش این اشک هم بسیار بالاتر از اشک از روی ترس عذاب است. آن جا ترس از عذاب بود و انسان به دنبال این بود که عذاب نشود، اما این حالت یک رابطه مستقیم با خداست و فرد بدون واسطه از خود خدا خجالت می کشد.
گریه محبین
این گریه مخصوص محبان و مشتاقان است. کسانی که وارد وادی محبت می شوند، از همان ابتدا حالت راز و نیاز دارند و احساس جدایی و فراق رنج شان می دهد و اشک شان جاری می شود. یکی از رساترین تعبیرات در اینباره، این فراز از دعای کمیل است که در آن امیرمؤمنان ضد السلام می فرماید: فَهَبْنِی یَا إِلَهِی وَسَیِّدِی وَمَوْلَایَ وَرَبِّی صَبَرْتُ‏ عَلَی‏ عَذَابِکَ‏ فَکَیْفَ‏ أَصْبِرُ عَلَی فِرَاقِک؛ گیرم که بر عذاب تو صبر کردم، اما بر فراق تو چگونه صبر کنم؟!
مرحوم صدوق در کتاب دلایل الشرایع از پیغمبر اکرم صلی الله ضد وآله نقل می کند که: بَکَی شُعَیْبٌ‏ ضد السلام مِنْ حُبِّ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَتَّی عَمِیَ فَرَدَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهِ بَصَرَهُ؛ شعیب در اثر محبت خدا آن قدر گریه کرد تا نابینا شد. پس خداوند چشمش را به او برگرداند و بینا شد. ثُمَّ بَکَی حَتَّی عَمِیَ فَرَدَّ اللَّهُ عَلَیْهِ بَصَرَهُ؛ باز آن قدر گریه کرد که باردیگر کور شد و خداوند باز بینایی را به او بازگرداند. بار سوم آن قدر گریه کرد که باز نابینا شد، فَرَدَّ اللَّهُ عَلَیْهِ بَصَرَهُ. فَلَمَّا کَانَتِ الرَّابِعَةُ أَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ بار چهارم که مشغول گریه کردن شد خدای متعال به او وحی کرد: [۶] یَا شُعَیْبُ إِلَی مَتَی یَکُونُ هَذَا أَبَداً مِنْکَ؟ تا چه وقت می خواهی گریه کنی؟ اگر این گریه از ترس جهنم است، من تو را از آتش جهنم پناه دادم و اگر شوق به بهشت باعث گریه تو شده، من بهشت را در اختیار تو گذاشتم. چرا این قدر گریه می کنی؟ قَالَ إِلَهِی وَ سَیِّدِی أَنْتَ تَعْلَمُ أَنِّی مَا بَکَیْتُ خَوْفاً مِنْ نَارِکَ وَ لَا شَوْقاً إِلَی جَنَّتِکَ وَلَکِنْ عَقَدَ حُبُّکَ عَلَی قَلْبِی؛ شعیب اظهار داشت: خدایا تو خود می دانی که این گریه های من نه از ترس آتش جهنم است و نه از شوق به بهشت و نعمت های بهشتی. محبت تو بر دل من گره خورده و تا تو را نبینم آرام نمی گیرم. فَأَوْحَی اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ إِلَیْهِ أَمَّا إِذَا کَانَ هَذَا هَکَذَا فَمِنْ أَجْلِ هَذَا سَأُخْدِمُکَ کَلِیمِی مُوسَی بْنَ عِمْرَانَ [۷]؛ خدای متعال هم به او وحی کرد حال که چنین است، من هم سخن خودم، موسی را خادم تو می کنم. و این شد که موسی از مصر فرار کرد و به مدین آمد و دختران شعیب را دید و آن جا هشت یا ده سال ماندگار شد. این مزدی بود که خدا در دنیا به او داد که پیغمبر اولوالعزمی مثل حضرت موسی را خادم او کرد تا برایش شبانی کند. این همان گریه ای است که خداوند از پیامبر خود، حضرت موسی می خواهد که به من هدیه بده! روایتی که در جلسه گذشته خواندیم هم در رابطه با همین افراد است که خداوند می فرماید: انا خاصة للمحبین؛ من اختصاصاً برای محبین هستم. چنین کسانی شبانه روزشان و فکر و ذکرشان خداست و روزها منتظرند تا شب بشود تا به عبادت خدای متعال بپردازند. آن وقت می گوید: هَبْ‏ لِی‏ مِنْ‏ عَیْنِکَ‏ الدُّمُوعَ وَمِنْ قَلْبِکَ الْخُشُوعَ وَمِنْ بَدَنِکَ الْخُضُوعَ ثُمَّ ادْعُنِی فِی ظُلَمِ اللَّیْلِ تَجِدْنِی قَرِیباً مُجِیباً. در این شرایط، وقتی در تاریکی های شب مرا صدا بزنی، خواهی دید من خیلی نزدیکم و تو را اجابت می کنم.
پروردگارا تو را به مقام کسانی که دل در گرو محبت تو داشتند، شمه ای از این معانی را به دل های ناقابل ما هم عنایت بفرما!
وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین
[۱]. بحار الأنوار، ج ‏۶۷، ص ۱۵.
[۲]. الکافی، ج ‏۲، ص ۵۰۲.
[۳]. نهج البلاغه، ص ۹۶.
[۴]. الحاقة، ۳۰-۳۲.
[۵]. ۳۵ متر
[۶]. البته این گونه گفت وگوها بین محب و محبوب رازهایی دارد. یکی از رازهایش اینست که امروز من و شما نقل نماییم و بگوییم چنین جریانی بوده است وگرنه خداوند از همه چیز آگاه است و به سوال نیاز ندارد.
[۷]. دلایل الشرائع، ج ‏۱، ص ۵۷.


منبع:

1403/04/09
11:31:34
5.0 / 5
153
مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۳ بعلاوه ۳
نور معرفت

nooremarefat.ir - مالکیت معنوی سایت نور معرفت متعلق به مالکین آن می باشد