یادداشتی از حسین كلباسی:
با فقدان فرهنگ هیچ ملتی به بقای خویش امیدوار نیست
به گزارش نور معرفت حسین كلباسی در سخن سردبیر شماره سی و ششم فصلنامه تاریخ فلسفه نوشت: فرهنگ را در حكم روح و جان ملتها و اقوام شمرده اند و در فقدان آن هیچ ملتی به بقای خویش امیدوار نیست.
به گزارش نور معرفت به نقل از مهر، سی و ششمین شماره فصلنامه علمی پژوهشی تاریخ فلسفه به سردبیری حسین كلباسی اشتری و مدیرمسئولی آیت الله سید محمد خامنه ای به همت بنیاد حكمت اسلامی صدرا منتشر گردید.
در ادامه سخن سردبیر این شماره از نظر شما می گذرد:
در روزهای اخیر خبری بر روی خروجیهای برخی خبرگزاریهای فرهنگی قرار گرفت؛ خبر این بود: افتتاح كتابخانه ـ موزه فارابی (حكیم ترك) در شهر استانبول تركیه با مشاركت كشور قزاقستان.
قبل از این هم تندیس ابن سینا بعنوان پزشك و حكیم ترك در محل یكی از بیمارستانهای تركیه نصب گردیده بود. فارغ از تحلیلها و واكنشهایی كه نسبت به این اقدامات از جانب كشور همسایه در ابعاد سیاسی و با مقاصد خاص صورت می گیرد، این پرسش مهم مطرح است كه به راستی ملیت و زبان متفكران و نام آوران عرصه علم و فرهنگ چه اهمیتی دارد كه چنین اقداماتی باعث بروز واكنشهایی از جانب نخبگان و فرهنگ دوستان و اهل علم و حتی مردم عادی از گوشه و كنار كشور شده است؟
چه ایرادی دارد كه تصور نماییم بزرگان علم و فرهنگ متعلق به فرهنگ جهانی اند؛ چونكه صرف نظر از قوم و ملیت و زبان خود، در واقع به بشریت خدمت كرده و عمر خود را در جهت گسترش و تعمیق علم و فرهنگ بشری مصروف ساخته اند؟
پاسخ این است كه با تصدیق ابعاد جهانی و شهرت و نفوذ علمی و معنوی گسترده این دسته افراد، هر ملتی در شرایط امروز با همین سرمایه های علمی و تاریخی است كه در دنیا سخن می گوید و حتی به پشتوانه همین سرمایه است كه امكان حیات و بقاء معنوی خویش را تضمین می نماید.
در همین عالمی كه سخن از الگوهای جدید زیست سیاسی و فرهنگی و تغییرات رابطه دولت ـ ملت و برداشته شدن مرزهای سنتی میان كشورها و اقوام است، خیلی از كشورها و ملتهایی كه ریشه تاریخی چندانی ندارند و یا مانند آمریكا اساساً فاقد هویت تاریخی اند، برای تغذیه روحی شهروندان خود و یا به منظور جلب و جذب توریست و یا مقاصد دیگر، دست به تاریخ سازی و هویتهای جعلی و غیرواقعی زده، سرمایه ها و میراث معنوی این و آنرا به نام خود مصادره می كنند.
آن ملتهایی كه از پیشینه تاریخی خوبی برخوردار می باشند ـ مانند اغلب ملتهای شرقی ـ در حفظ و احیای میراث فرهنگی خود اهتمام ویژه دارند و در مقابل سرقت میراث فرهنگی خویش به شدت مقاومت می كنند. در غرب و اروپا هم علاوه بر این تحفظ و مقاومت، گهگاه از این سنخ مصادره های فرهنگی هم صورت گرفته و می گیرد.
موضوع این است كه مقوله فرهنگ، مقوله ای دفعتی، آنی و زودرس نیست كه بتوان آنرا همانند كالا ساخت و این سو و آن سو فرستاد، بلكه برعكس مقوله ای كاملاً تدریجی و البته به مثابه موجود زنده ای است كه همانند دیگر جانداران، ادوار جنینی و طفولیت و نوجوانی و جوانی را تا دوره كهنسالی طی می كند، ولی در عین حال مرگ و نیستی به آسانی بر آن عارض نمی گردد. از همین روست كه فرهنگ را در حكم روح و جان ملتها و اقوام شمرده اند و در فقدان آن هیچ ملتی به بقای خویش امیدوار نیست.
ملت بزرگ و با فرهنگ ایران به مدد همین میراث معنوی خویش در طول هزاران سال، در متن تاریخ زیسته و الان هم به مدد همین سرمایه، بقای خویش را تضمین كرده است. این میراث به آسانی به دست نیامده، به آسانی حفظ نشده و به سهولت به دست نسل حاضر نرسیده است و در جریان گردش ایام، بارها مورد تاراج اجانب قرار گرفته است. فارابی، ابن سینا، مولوی، خیام، فردوسی، خواجه نصیر، سهروردی، ملاصدرا و صدها دانشمند و متفكر و هنرمند و شاعر دیگر، همه ایرانی اند و در عین حال عالم امروز مدیون و مفتخر به كوششهای آنان است.
پرسش اساسی تر آن است كه نسل امروز با این سرمایه بی نظیر چه می كند و چه باید بكند و از ظرفیتهای آنان چگونه بهره گیرد؟ امید است دولتمردان، عالمان و نخبگان و بخصوص جوانان با خودآگاهی نسبت به این میراث تاریخی، موقعیت آینده این ملت بزرگ را به پشتوانه همین سرمایه معنوی رقم زده و در حفظ و معرفی این میراث كهن تلاشی دوچندان كنند. «انشاالله»
مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب