یادداشت، حسن عبدی پور:
چهره شهید مطهری چگونه برای ما ترسیم شده است؟
نور معرفت: چهره شهید مطهری چندان شفاف و واضح برای نسل جدید نشان داده نشده و افكار و اندیشه های وی برای مردم و حتی گروه تحصیل كرده حوزوی و دانشگاهی مكشوف نیست.
به گزارش نور معرفت به نقل از مهر، حسن عبدی پور محقق، پژوهشگر تاریخ و تمدن و مدیر مرکز تخصصی ترجمان دینی در یادداشتی به مناسبت سالروز شهادت استاد مرتضی مطهری و روز بزرگداشت مقام معلم تاکید کرده است: چهره شهید مطهری چندان شفاف و واضح برای نسل جدید نشان داده نشده و افکار و اندیشه های وی برای مردم و حتی گروه تحصیل کرده حوزوی و دانشگاهی مکشوف نیست. در ادامه متن کامل این یادداشت از نظر شما می گذرد؛ پیش از ورود به اصل سخن، توجه به چند نکته مقدماتی ضروری می باشد. نکته اول بحث نگاه کلان محقق در پژوهش است. بعد از وقوع انقلاب که تحولی اساسی و بنیادین در تاریخ سیاسی کشور بود، توجه به امور از منظر سیاسی، ناخواسته بعنوان تنها چارچوب بررسی مسائل پذیرفته شد. به عبارت دیگر نگاه سیاسی بر سایر منظرها غلبه پیدا نمود. این اتفاق در دوره قاجار نیز رخ داده است و همه امور از بررسی قراردادها تا رابطه با انگلیس، روسیه و عثمانی و … همه بیشتر از زاویه سیاسی مورد توجه قرار گرفته اند. غلبه نگاه سیاسی به این معنا است که ما با نگاه سیاسی به تاریخ گذشته خود نگاه کردیم و خیلی از قهرمانان خودرا زیر سوال بردیم. نگاه سیاسی، نگاهی سیاه و سفید و خطی است که لطمه های فراوانی را در بر دارد، اما اگر برمبنای نگاهی مبتنی بر بررسی تاریخ اجتماعی عمل می کردیم و همه واقعیت ها را برمبنای بسترها و زمینه های تاریخی و اجتماعی خود بررسی می کردیم و شرایط حاکم بر زمانه را می فهمیدم قضاوت ها تاریخی ما منصفانه تر می شد. کما اینکه درباره جریان های سیاسی هم قضاوت های دقیقی نکردیم و همه حوادث را با هم در نظر نگرفتیم. در مجموع در ایران تاریخ اجتماعی کمتر مورد توجه قرار گرفته است. این در حالیست که تاریخ اجتماعی دارای گستره ای بسیار وسیع و متنوع است. نکته دوم، یک نکته روشی است. برای شناختن یک گروه یا منطقه ای کوچک در یک جامعه سال ها تحقیق اجتماعی و صرف هزینه های کلان لازم است. این کار جذاب که مانند کشفیات می ماند نیازمند وقت گذاری، صبوری و داشتن علم اجمالی به سایر علوم است و محقق می بایست از دانش جامعه شناختی، سیاسی، روان شناسی سیاسی، و نیز دانش فرهنگی بهره گیری نماید. برای موفقیت در این عرصه نداشتن پیش فرض های ایدئولوژیک، مذهبی و ناسیونالیستی است، برای اینکه برای کشف واقعیت می بایست به خود سوژه توجه کرد و حقیقت را به درستی مستندسازی کرد. مورخ تاریخ اجتماعی می بایست از ابزارهای فنی استفاده نمایند، روش پژوهش تاریخی را بخوبی بشناسد، با نسخه شناسی و شیوه های نگارش تاریخی آشنا گردد تا هم متن را به درستی بخواند هم قدرت تشخیص صحت و سقم آنرا داشته باشد. امروزه به خاطر سختی های کار با نسخ خطی، برخی از پژوهشگران معاصر کمتر دراین زمینه ورود می کنند و فقط به آثار چاپ شده مراجعه می کنند و خود برای کشف حقیقت کمتر تلاش می نمایند. واقعیت آن است که رازها و یافته های زیادی در طول تاریخ اجتماعی وجود دارد که متأسفانه یا بدان ها پرداخته نشده و یا اگر بطور گزینشی مورد انجام گرفته توسط خارجیان بوده، بدین جهت بعد از شناسایی و بررسی منابع و اسناد شایسته است نظام موضوعات در حوزه های مختلف رو استخراج نمائیم، چونکه فهم خیلی از حوادث، آداب و رسوم به شناخت زمینه ها، مناسبات و بسترهای سیاسی، اجتماعی آنها بستگی دارد که بعد از در نظر گرفتن مقاطع مختلف تاریخی و مطالعه ابعاد مختلف حوادث آن زمان، زمینه فهم و اظهار نظر مهیا می شود، پس مورخ تاریخ اجتماعی بعد از سال ها تمرکز در حوزه خودش به یک اجتهاد و درجه از توانمندی خواهد رسید که برخی خلأها را با تصویرسازی و نتیجه گیری ها می تواند رد یا اثبات کند، کما اینکه باستان شناسان می توانند بر طبق مجموعه داده ها و مدارک و اسناد بخش های تاریک و مبهم یک موضوع یا اثر را گمانه زنی کنند. نکته دیگر مسئله استراتژی تحقیقاتی است. جامعه ایرانی با وجود اینکه نوستالوژی گرا و گذشته گراست ولی تلاش قابل قبولی برای شناخت تاریخ اجتماعی خود انجام نداده و این حوزه از تاریخ ایران به دنیای ناشناخته ای تبدیل گشته است. روشن است که هر قسمتی از این سرزمین و هر مقطع تاریخی از آن دارای آداب، رسوم، فرهنگ و قانون خودش است. گرد آمدن این همه تنوع و تکثر فرهنگی و اجتماعی و تجلی آن در یک آئینه بنام فرهنگ و تاریخ اجتماعی یک سرزمین بنام ایران از عجائب روزگار است که در دل خود هزاران راز و نکته نگفته دارد. رسیدن به زوایای ناشناخته این گنجینه کهن و این میراث تمدنی ایرانیان و انتقال این دانستنی ها به جامعه نوین ایرانی و سایر جوامع، نیازمند سیاست گذاری، برنامه راهبردی، داشتن نقشه راه و یک طرح عملیاتی قابل اجرا در یک فرآیند زمانی بلندمدت است. نکته دیگر استفاده های حداکثری از مطالعات تاریخی است. ما در گذشته هیچگاه در این عرصه به دنبال شناخت تفصیلی و جستجوهای جدید نبودیم و نگاه بسته ای به دوران و سرگذشت اقوام و فرهنگ آنها داشتیم. تاریخ این مرز و بوم پُر است از قهرمانان نام آور که هریک در حوزه ای خوش درخشیده و مشمول گذر زمان نشدند و همچنان بر مدار وجودی شأن نورافشانی می کنند. ما قهرمان شناسی نکردیم و در بسیاری جاها قهرمان کشی و قهرمان زدایی نیز کرده ایم. گاهی حتی برخی از ایشان را به بهانه های مختلف زیر سوال برده و بدون شناخت کافی از آنان، تیغ بر روی آنان کشیده ایم. ما می توانستیم برای جذب حداکثری و حذف حداقلی و برای طی پروسه دموکراتیزاسیون از قهرمانان خود استفاده نمائیم. تاریخ نگاری های ما در طول یک سده اخیر نوعاً با پیش فرض هایی صورت گرفته اند که عملاً به مطالعات تاریخی گزینشی منجر شده و تنها قسمتی از حقایق گفته شده است. گاهی این پیش فرض ها به همراه جریان ها و هیجانات سیاسی، مورخ را متأثر کرده و او انجام رسالت حرفه ای خود در نگاه به داده های تاریخی از منظر تاریخ اجتماعی را فراموش کرده است. در نتیجه در مقام قضاوت و نتیجه گیری به اثبات پیش فرض های خواسته و ناخواسته به سراغ اسناد تاریخی رفته و بجای مخاطب نشسته و هر آنچه که گفته و نوشته را حقیقت مطلق پنداشته و باز این سوال را بی پاسخ گذاشته که چگونه می توان از گذشته عبرت گرفت و این شبهه را برطرف نمود که تاریخ توهم و آگاهی های کاذب نیست و باید به این نزاع مورخان و فیلسوفان را پرداخت که چگونه می توان راهی برای کشف حقیقت پیدا نمود. باتوجه به مقدماتی که ذکر شد می توان به این پرسش پاسخ داد که چهره شهید مطهری چگونه برای ما ترسیم شده است؟ باید گفت چهره شهید مطهری چندان شفاف و واضح برای نسل جدید نشان داده نشده و افکار و اندیشه های وی برای مردم و حتی گروه تحصیل کرده حوزوی و دانشگاهی مکشوف نیست. بنده شهید مطهری را یک احیاگر می دانم، برای شناخت ایشان باید به زمانه ایشان بازگشت و با شناخت جریان های مختلف فکری گرایش فکر مطهری را تبیین نمود. همانطور که گفته شد مشکل ما در حوزه جریان شناسی ها و شخصیت شناسی این است که با پیش فرض های ایدئولوژی، مذهبی و یا با نگاه سیاسی وارد می شویم و پس خیلی از جریان ها و افراد را ستاره دار کردیم و قهرمان های ملی و مذهبی خودمان را با دست خودمان زیرسؤال بردیم و همه حقایق تاریخی را بر طبق مستندات بیان نمی نماییم و فقط به آن بخشی توجه می نماییم که خودمان دوست داریم. به عبارت دیگر برخی مواقع شخصیت ها را آن طور که خودمان دوست داریم یا مطابق نظر جریان فکری که او را قبول دارد می سازیم و پس تاریخ اجتماعی ما ضعیف و کم کار است چون دستش باز نیست، چون بدون پیش فرض کار نمی کند، چون رویکرد علمی ندارد و به دنبال شناخت حقیقی نیست. نمونه بارز دیگر، قضاوت ما درباره روشنفکری در ایران است که همه را وابسته و سرسپرده و فراماسون می دانیم در صورتیکه این قضاوات درباب همه صدق نمی کند و این گروه روشنفکران که یک دهه پیش از مشروطه وارد تنویر افکار و روشن سازی وضعیت ایران شدند پیشگامان تحول و بازسازی و نوسازی در ایران بودند. آنها ما را با دنیای جدید آشنا کردند، البته این مسئله درست است که برخی از آنها در روش و راهکارهای اجتماعی و سیاسی، مدلهای غربی را برای توسعه ایران انتخاب کردند اما واقع مطلب این است که طرف سنتی و مذهبی اصلاً برنامه ای برای تحول نداشت. البته باید گفت با وجود این تلاش ها هنوز هم درک درستی از تحولات جهان معاصر نداریم و بجای تعامل سازنده دست به تقابل می زنیم. متأسفانه راه مطهری ادامه پیاده نکرده و رابطه جریان سنتی با جریان علمی و روشنفکری دینی قطع شد، در صورتیکه ما می بایست از زمانه مطهری عبور می کردیم و به سطوح بالاتری از ارتباط و گفتگو با جریان های فکری دنیای مدرن می رسیدیم. کار به جایی رسیده که آرزوی می نماییم که ای کاش مطهری زنده بود. می خواهم عرض کنم تا ما زمانه مطهری و دانشگاه و شبهات فکری آن زمان که نوعاً توسط مارکسیستها مطرح می شد را نشناسیم یا امثال شریعتی را نشناسیم نمی توانیم مطهری و رویکرد فکری ایشان را بشناسیم.
منبع: نور معرفت
مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب