عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی :
بعدهای اخلاقی و تربیتی نهضت عاشورا نباید نادیده گرفته شود
به گزارش نور معرفت، طاووسی مسرور با اعلان اینکه عاشورا سرشار از درس های معنوی، عرفانی، اخلاقی و تربیتی است اظهار داشت: جلوه ها و تجلیات اخلاقی در عاشورا و در سیره امام حسین (ع) فراوان است.
خبرگزاری مهر - دین و اندیشه- عصمت علی آبادی: پیچیدگی وجود آدمی و سطحی نگری های منبعث از اندیشه های غیرالهی، تربیت انسان را به بیراهه کشانده است، در حالیکه در تربیت الهی هدف آموزش و هدایت آدمی به سمت فلاح و رستگاری است. نهضت عاشورا بعنوان یکی از برجسته ترین جلوه های سیره عملی امام حسین (ع) الگوی ارزشمندی در زمینه تربیت دینی است. هدایت و رشد انسان ها در جهت تحقق حیات طیبه اهداف تربیتی دینی در واقعه عاشوراست که تحقق آنها زمینه ساز دستیابی به هدف غایی تربیت دینی یعنی قرب الهی خواهد بود. توکل، تسلیم و رضا در مفهوم پویا و سازنده و عبادت آگاهانه و عزت نفس که صلابت و اقتدار در مقابل دشمنان را به همراه دارد همچون آثار تربیت دینی تجلی یافته در سیره امام است که مبین نقش تربیت دینی در سازندگی درونی انسانهاست. از طرفی توجه به تفاوت های فردی انسان ها در روند تربیت، کل نگری مثبت، عمل گرایی و احترام به حقوق دیگران همچون اصول تربیت دینی در سیره امام حسین (ع) به حساب می آید.
بر همین اساس جهت بررسی ابعاد تربیتی قیام عاشورا با سعید طاووسی مسرور عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی به گفتگو پرداختیم که در ادامه حاصل آنرا می خوانید:
*مقوله تربیت و تهذیب در دیدگاه دینی چه نقش و جایگاهی در حیات بشر دارد؟
آنچه انسان را از حیوان متمایز می کند زیست فرهنگی مبتنی بر رسول باطنی عقل و قدم نهادن در راه خلاف جهل است. انسان به جهت اینکه در این راه قرار بگیرد نیاز به تربیت و تهذیب دارد. تربیت آن مقوله ای است که از سوی غیر مانند پدر و مادر، معلم، مربی، مدرسه و همه نهادهایی که در شکل گیری شخصیت انسان سهیم هستند، صورت می گیرد. اما تهذیب کاری است که انسان خود باید آنرا انجام دهد. تهذیب هم به مانند تربیت احتیاج به یک هشداردهنده و راهنما دارد اما در نهایت این خود انسان است که باید تصمیم بگیرد و خویش را در راه اخلاق و زیبایی ها قرار بدهد. در امر تهذیب هر قدر هم امر و نهی بیرونی وجود داشته باشد تا وقتی خود انسان اراده نکند هیچ اثری ندارد. تهذیب به معنای مراقبت از نفس و نفس به معنای خویشتن است. ازاین رو در تهذیب اراده افراد خیلی مهم است.
در دین اسلام به تربیت و تهذیب بسیار اهمیت داده شده است، آیات گوناگونی از قرآن کریم به این مساله اشاره دارند و بیان می کنند اگر کسی تزکیه پیدا کند سعادتمند می شود. در قرآن کریم وظیفه پیامبر (ص) تعلیم و تزکیه بیان شده است. گاهی تزکیه بر تعلیم هم مقدم است. در قرآن کریم تاکید بسیاری بر تعلیم و تزکیه شده و گاهی تعلیم بر تزکیه و گاهی تزکیه بر تعلیم مقدم آمده است، این نشان داده است که انسان ها به صورت یک روند دائمی احتیاج به تربیت، تهذیب و تزکیه دارند. این تصور که انسان چند سالی در طول زندگی اش تهذیب نفس کند و همین برای تمام عمرش کافی است، تصور اشتباهی است بلکه انسان ها در طول حیاتشان باید این مسیر را ادامه بدهند.
*عاشورا چه ابعاد تربیتی داشت؟ با عنایت به اهمیت حفظ کرامت انسانی بفرمائید امام حسین (ع) با یاران خود و یا اشقیای کربلا چطور رفتار می کردند؟
درباره قیام عاشورا برخی ابعاد بیشتر از بقیه مورد توجه قرار می گیرد، برای مثال قرن ها بیان شده است که عاشورا یک مصیبت بزرگ و تراژدی عظیم است و باید برای عاشورا عزاداری نماییم. از این منظر توجه زیادی به بعد مصیبت بودن این واقعه شده است. در دوره انقلاب اسلامی اندیشمندانی همچون استاد مطهری ابعاد دیگری از این حادثه عظیم را مطرح نمودند و فرمودند عاشورا تنها مصیبت نیست بلکه مبارزه و حماسه هم هست. عاشورا ابعاد مختلفی دارد؛ عاشورا تنها بحث تراژدی، حماسه و مبارزه نیست بلکه عاشورا مجموعه ای از معارف است و بعدهای اخلاقی و تربیتی وسیعی هم دارد که نباید نادیده گرفته شود.
عاشورا ابعاد مختلفی دارد؛ عاشورا تنها بحث تراژدی، حماسه و مبارزه نیست بلکه عاشورا مجموعه ای از معارف است و بعدهای اخلاقی و تربیتی وسیعی هم دارد که نباید نادیده گرفته شود
در عاشورا مدل و نمونه یک شیعه راستین عرضه شده است، شیعه ای که از هر نظر تابع و پیرو حقیقی امام معصوم (ع) و ولایت است. انسان هایی که در سخت ترین شرایط امام خویش را تنها نگذاشتند و جانشان را فدای امام و راه امام خویش ساختند. ازاین رو عاشورا سرشار از درس های معنوی، عرفانی، اخلاقی و تربیتی است. جلوه ها و تجلیات اخلاقی در عاشورا و در سیره امام حسین (ع) فراوان است. یکی از این جلوه ها عزت است. عزت از صفات باری تعالی است، انسان مؤمن هم به واسطه تبعیت از پیامبر (ص) و اولیا الهی عزت پیدا می کند.
در مقابل عزت همه زشتی ها، پلیدی ها و انحرافات قرار دارد به این معنا که کسی که عزتمند است از تمام این پلیدی ها دور شده است. امام حسین (ع) که خود مظهر عزت است می خواهد که انسان عزیز باشد و در دام ذلت شهوت، ثروت و قدرت گرفتار نشود. از این جهت برخوردی که سیدالشهدا (ع) با یارانشان دارند و حتی با حر که فردی است که توبه کرده عزتمندانه است. هیچ کجا ذکر نشده که حضرت حر را تحت فشار بگذارد و بگوید یادت هست فلان کار را کردی و منتی بگذارد یا طعنه ای به او بزند بلکه بمحض این که حر تغییر جهت داد از او استقبال کامل صورت داد.
امام حسین (ع) حتی نسبت به سپاه دشمن هم برخوردی عزتمندانه داشتند. حضرت در روز عاشورا تلاش می کنند افراد سپاه دشمن را نجات بدهند تا دست آنها به جنایت آلوده نشود و آخرت خویش را نابود نکنند. این که امام (ع) بارها برای آنها توضیح می دهد و دلیل می آورد حتی برای آنهایی که اهل تحلیل های سنگین نیستند دلایلی بسیار ساده می آورد مثل این که می فرماید من پسر پیغمبرتان هستم اگر من را دروغگو می دانید آیا نشنیدید پیامبر در مورد من گفته حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشت هستند. اگر من را قبول ندارید از انس بن مالک و زید ابن ارقم بپرسید. سخنان و روشن گری های امام حسین (ع) در روز عاشورا برای اینست که شاید یک نفر یا چند فر از سپاه دشمن نجات پیدا کنند و دست به این جنایت نزنند.
دلسوزی امام حسین (ع) برای هدایت انسان ها حتی نسبت به کسانی است که آمدند تا ایشان را به شهادت برسانند. این رفتار حضرت دقیقا شبیه رفتار جد بزرگوارشان است. خداوند متعال در سوره توبه در رابطه با پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «لَقَد جاءَکُم رَسولٌ مِن أَنفُسِکُم عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّم حَریصٌ عَلَیکُم بِالمُؤمِنینَ رَءوفٌ رَحیمٌ» رنج های شما بر او دشوار می باشد و اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است. پیامبر (ص) نسبت به همه انسان ها نگران هستند و به مؤمنان محبت ویژه ای دارند. امام حسین (ع) هم فرزند و جانشین همان پیامبر هستند و مانند همان دلسوزی ها را نسبت به انسان ها حتی نسبت به دشمنان خود دارند.
*توکل یکی از ابعاد تربیتی عاشورا است، توکل به چه معنایی است و انسان باید به چه درجه ای از ایمان برسد که بتواند توکل را درک کند؟
توکل یعنی انسان امرش را به خدا واگذار کند. معنای توکل این نیست که فرد بنشیند و هیچ کاری نکند و از خدا توقع داشته باشد که روزی او را برساند و یا بلا را از او دور کند. بلکه توکل حقیقی اینست که انسان وظایف خویش را به درستی انجام دهد در عین حال امور و مسائل خویش را به خداوند متعال واگذار و از او طلب استمداد کند. توکل از خصوصیت های مؤمنان است، اگر کسی روحیه توکل داشته باشد هر چه که برایش رقم بخورد نوعی پیروزی است حتی اگر در ظاهر پیروزی نباشد. در توکل به این علت که انسان با خدا معامله می کند و همه کارهایش را به خدا می سپارد، خداوند به کارهای انسان ارزش و عزت می دهد ازاین رو چنین فردی همواره موفق است هر چند در ظاهر بعضی امور او به موفقیت ظاهری نرسند. در جریان عاشورا هم امام حسین (ع) به یک قیام مهم دست زده است آن حضرت با امپراطوری مقابله نمود که بیشتر جغرافیای آن روز را در اختیار داشت، با توکل به خداوند متعال ضد چنین حکومتی قیام کرد در این راه شکست ظاهری هم پیروزی است چنان که همین اتفاق هم افتاد. شهادت امام حسین (ع) عین پیروزی ضد دستگاه ظلم و استکبار برای همیشه تاریخ است.
توکل حقیقی را باید از سیره معصومین (ع) آموخت. برداشت برخی گروه ها مانند بعضی از صوفیان و بعضی نگاه ها عوامانه به توکل از مساله توکل برداشتی انحرافی است. این که فرد تصور کند اگر در توکل کرد حتما در دنیا همیشه موفق خواهد بود با روح توکل ناسازگاری دارد. توکل، تکیه به خداوند است خدایی که تنها خدای دنیا نیست خدای عالمین است و همه جهان ها به دست اوست. ازاین رو امکان دارد فردی که توکل کرده کشته شود و به مقام شهادت برسد و خیر بیشتری در سرای دیگر نصیب او بشود.
*از وفا و عهدشکنی ها در عاشورا بگویید؟
زیباترین و زشت ترین صفات بشری در عاشورا در دو صف و دو جبهه تجلی پیدا کرد. یک طرف هر چه زیبایی و نیکویی و خیر و یک طرف هر چه شر و زشتی به معرض نمایش گذاشته شد. یکی از زیبایی های عاشورا وفا و وفاداری بود. اصحاب امام حسین (ع) در اوج وفاداری بودند. حتی حضرت بیعت خویش را از ایشان برداشتند و فرمودند می توانید بروید چراغ ها را هم خاموش کردند تا شرم مانع تصمیم گرفتن افراد نشود، حتی یک نفر هم از یاران امام نرفت و آن حضرت را تنها نگذاشت. برخلاف این که بعضی می گویند عده زیادی آن شب رفتند هیچکس آن شب حضرت را رها نکرد، آنهایی که ناخالص بودند و می خواستند بروند همین که سپاه حر را دیدند فرار کردند و رفتند و کسانی که تا شب عاشورا مانده بودند حتی یک نفر هم آن حضرت را تنها نگذاشتند.
در سپاه دشمن به نقلی ۲۲ هزار و به نقلی ۳۰ هزار سپاهی بود و در لشکر امام حسین (ع) جز بستگان آن حضرت ۷۲ نفر بیشتر نبودند، از این ۷۲ نفر ۳۲ نفر سواره و ۴۰ نفر پیاده بودند. با وجود شرایط سخت و نابرابری که وجود داشت حتی یک نفر از این یاران وفادار از امام حسین (ع) جدا نشد. مکالماتی که در این صحنه صورت گرفت به زیبایی مبین وفاداری یاران سیدالشهدا (ع) است؛ مانند این که گفتند اگر من به میدان بروم و کشته شوم باردیگر زنده شوم باردیگر به میدان خواهم رفت و اگر باردیگر کشته شوم تا هزار بار هم این اتفاق بیفتد جانم را فدای تو خواهم کرد. حضرت قاسم (ع) با این که هنوز به سن بلوغ نرسیده و تکلیف جنگ ندارد می فرماید من هم می خواهم فدایی شما باشم سیدالشهدا (ع) از ایشان می پرسد مرگ نزد تو چگونه است و حضرت قاسم (ع) پاسخ می دهد شیرین تر از عسل.
در مقابل عهدشکنی هم به تمام معنا در سپاه دشمن متجلی شد. در سپاه یزید افراد فراوانی وجود داشتند که برای امام نامه نوشته بودند و از آن حضرت دعوت کرده بودند. از بین افرادی که برای امام حسین (ع) نامه نوشته بودند سه رفتار مشاهده شد؛ تعداد محدودی مانند حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه وفا کردند و با امام همراه شدند. افرادی بودند که نامه نوشتند اما کوتاهی کردند مانند سلیمان بن صرد خزاعی، که پس از واقعه عاشورا چون خویش را مقصر می دید قیام توابین را به راه انداخت در حالیکه دیگر دیر شده بود و کشته شدن آن چهار هزار نفر تواب دیگر سبب زنده شدن امام حسین (ع) نمی شد. دسته سوم هم کسانی بودند که نامه نوشتند و در مقابل حضرت ایستادند. امام حسین (ع) در روز عاشورا آنها را به اسم صدا می زند افرادی مانند حجار بن ابجر و دیگران، نامه هایشان را به آنها نشان داده است و می فرماید مگر شما نبودید که نوشتید میوه ها رسیده، هوا خوش شده همه چیز خوب است ما فقط شما را نداریم. آنها کسانی بودند که به امام خیانت کردند و زشت ترین جلوه های عهدشکنی و خیانت را در عرصه عاشورا متجلی کردند.
زیباترین صفات و اوصاف همچون صبر، شجاعت، حسن عبادت و وفاداری را میتوان در اصحاب و یاران سیدالشهدا (ع) پیدا کرد، همچنان که آن حضرت شب عاشورا فرمودند من بهتر و وفادارتر از شما یارانم نمی شناسم.
*یکی از صفاتی که در عرصه عاشورا وجود داشت، امر به معروف و نهی از منکر است، این خصوصیت چه جایگاه تربیتی در قیام عاشورا دارد؟
امر به معروف و نهی از منکر یکی از مهم ترین واجبات دین اسلام است و تحقق آن شرایطی دارد. امام حسین (ع) در طول زندگی شریفشان همواره به این واجب الهی عمل می کردند و انجام به این وظیفه منحصر به قیام عاشورا نبود. ما در سلام به امام حسین (ع) می گوییم سلام بر تو ای کسی که اقامه امر به معروف و نهی از منکر کردی. سیدالشهدا (ع) به دنبال احیای سنت حق و از بین بردن باطل بودند. یکی از مسائلی که در جامعه اسلامی به انحراف کشیده شده بود همین مساله امر به معروف و نهی از منکر بود. جای حق و باطل عوض شده و باطل برای مردم عادی شده بود. ازاین رو احیای امر به معروف و نهی از منکر یکی از اهداف قیام عاشورای امام حسین (ع) بود.
نکته ای که در این خصوص وجود دارد اینست که وقتی حضرت در محاصره سپاه دشمن قرار می گیرند موفق به امر به معروف و نهی از منکر در آن سطحی که می خواستند، نشدند علت هم این بود که شرایط، شرایط مناسبی نبود. اگر حضرت وارد کوفه می شدند و شیعیان با ایشان همراهی می کردند می توانستند امر به معروف و نهی از منکر را به معنای کامل تری احیا کنند. سپاه دشمن شنوای سخنان آن حضرت نشدند از این جهت حضرت سیدالشهدا (ع) از وعظ و نصیحت و ارشاد استفاده کردند.
در خصوص امر به معروف و نهی از منکر دو دیدگاه وجود دارد؛ برخی امر به معروف و نهی از منکر را احیای حق و میراندن باطل معنا می کنند از این منظر وعظ، ارشاد، نصیحت، خطبه ها و بیانات حضرت هم همه امر به معروف و نهی از منکر است. اما دیدگاه دیگری که وجود دارد اینست که امر به معروف و نهی از منکر از وعظ و نصیحت جداست و زمانی محقق می شود که امر و نهی صورت می گیرد، از این جهت چون تعداد سپاه دشمن در روز عاشورا بسیار زیاد بود امکان امر به معروف و نهی از منکر به این معنا برای امام به وجود نیامد و آن حضرت از وعظ و نصیحت استفاده کردند.
امر به معروف و نهی از منکر به هر کدام از دو معنایی که ذکر شد باشد، اصل اینست که امر به معروف و نهی از منکر یک واجب الهی است و امام حسین (ع) کسی بود که این واجب را احیا کرد. ما هم بعنوان پیروان آن حضرت باید به این مهم عمل نماییم و اگر در جایی شرایط آن فراهم نبود از طرق دیگر مانند نصیحت و ارشاد قدم در این راه بگذاریم همانطور که سیدالشهدا (ع) از این ظرفیت ها استفاده کردند و اثرگذار هم بودند. یکی از آثار آن توبه حر بود، تنها حر نبود که در کربلا توبه کرد بلکه حدود سی نفر از سپاه دشمن برگشتند و به امام پیوسته و در دفاع از امام به شهادت رسیدند. در ماجرای کربلا دو نفر از خوارج در سپاه ابن زیاد حضور داشتند، پس از شهادت امام حسین (ع) وقتی سپاه عمر سعد به خیام امام حمله کرد این دو نفر گفتند گروهی که به خیمه زنان و بچه ها حمله می کند نمی تواند بر حق باشد پس حق با حسین (ع) بوده از همین جا برمی گردند و مقابل سپاه ابن زیاد می ایستند و آنقدر در دفاع از خیمه های سیدالشهدا (ع) می جنگند تا شهید می شوند.
همین تحولات نشان داده است که سخنان سیدالشهدا (ع) بی تأثیر نبوده و در آن میدان اثر خویش را گذاشته است و اثر بیشتر و همیشگی آن در نسل های بعدی به وجود آمد. امام حسین (ع) در رابطه با کسانی که سخنان او را شنیدند و خویش را به نشنیدن زدند فرمودند علت اینست که شکم های شما از حرام پر شده و چشم و گوشتان را به روی حق بسته است. آنها حاصل تربیت دولت اموی بودند، دولتی که مخالف حق بود، در چنین نظام فکری و سیاسی تربیت چنین افرادی بعید نیست.
منبع: نور معرفت
مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب