نور معرفت
یادداشت؛

جریان تقریب مذاهب اسلامی در حصار امر سیاسی مانده است

جریان تقریب مذاهب اسلامی در حصار امر سیاسی مانده است

به گزارش نور معرفت جریان تقریب بینِ مذاهب اسلامی در كشور ما هنوز به یك پروژه‌ی فكریِ علمیِ و فرهنگیِ عمیق بَدل نشده و در همان حصارِ امر سیاسی مانده است!



خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه_ احمد حكمتی لطفی*: نزدیك كردن مذاهب اسلامی یكی از پروژه هایی است كه كشور ما سالیان متمادی برای آن هزینه معنوی و مادی صرف كرده است. حالا كه در این ایام، سی وسومین كنفرانس بین المللی وحدت اسلامی در حال برگزاری است بی مناسبت نخواهد بود اگر منتقدان، چه مخالف و چه موافق، یك باز بازخوانی انتقادی از این جریان داشته باشند، كه صد البته پرداختن به این مورد با رویكرد صدمه شناسانه از جانب آگاهان، هر چند امكان دارد خوشایند برخی نباشد، یك فرض به شمار می آید.
به طور كلی دو رویكرد در مورد جریان تقریب و وحدت امت اسلامی در كشور ما وجود دارد؛ یكی آنرا ضروری و واجب می داند و دیگری اساساً آنرا قبول ندارد! جریان موافق تقریب و وحدت، جریان غالب است و تابحال توانسته است به حیات خود ادامه دهد. اما مفهوم این سخن به مفهوم آن نیست كه جریان مخالف هم از پای نشسته و بی تفاوت بوده است. این جریان آنقدر سنگینی داشته كه جریان موافق تقریب، مجبور شود در برنامه های خود گوشه‌ی چشمی به آنها داشته و نگران واكنش هایشان باشد. آنچه در این یادداشت و إن شاءالله یادداشت بعدی، بدان پرداخته می شود بازخوانی انتقادی عملكردِ جریان موافق تقریب است.
واقعیت آنست كه جریان تقریب بینِ مذاهب اسلامی در كشور ما هنوز به «یك پروژه‌ی فكریِ علمیِ و فرهنگیِ عمیق» بَدل نشده و در همان حصارِ «امر سیاسی» مانده است! سیاست هم سازوكارهای خویش را دارد و بدیهی است با «تقریب» هم با همان سازوكارها تعامل خواهد داشت. سیاست برای «اندیشه تقریب» ظرف بسیار كوچكی است و وقتی شما بخواهید با سازوكارهای كوچك و محدود، یك جریان اندیشه ای فراگیر را مدیریت نمایید، مجبور خواهید شد آنرا فرو بكاهید چه آنكه سیاست ابزارهای تعامل با یك جریان فكریِ عمیقِ فراگیر را در اختیار ندارد؛ بنابراین، با این فروكاهیدن از مبادی و بنیان های آن عدول كرده اید و دیگر آن اندیشه، خودِ واقعی اش نیست! بلكه پوسته ای است از آن حقیقت اولین. تا زمانیكه جریان تقریب در كشور ما تلاش می كرد از «سیاست زدگی در عرصه تقریب» دوری گزیند، بروز و ظهوری داشت و استقبال از آن هم در سطح جهان اسلام، پُررنگ تر بود. كافی است به فعالیت ها، ادبیات و شخصیت های درجه اولی كه در روزهای تأثیرگذار بودن طیف فكری و اندیشه تقریب به مثابه‌ی یك امر اندیشه ای و فرهنگی، نیم نگاهی بیندازید و آن را مقایسه كنید با دوره‌ی سردمداری اهالی سیاست. سوگمندانه باید گفت با ورود علاقه مندان به سیاست ورزی به عرصه سُكانداری پروژه‌ی تقریب، طیف اندیشه ای به حاشیه رفت. حال آنكه تقریب، اساساً یك جریان فكری و علمی به تَبع آن فرهنگی است و سیاسی كردنِ آن منتهی به «اِنسداد» می شود. حتی گاه نقش سیاست در اداره پروژه‌ی تقریب چندان برجسته شد كه مبحث بر برخی افراد از درون خودِ جریان تقریب هم «مشتبه» گردید و یك دفعه خویش را در قد و قامت «رجل سیاسی ای» دیدند كه باید در عرصه تقریب، سیاست ورزی نمایند و به شیوه‌ی ایشان به رتق وفتقِ امور تقریب و وحدت امت اسلامی بپردازند؛ و حتی در رعایت ظواهر امر، ایجاد پُست های سازمانی و اموری از این قبیل هم، پا جا پای اهالی سیاست گذاشتند؛ داستان چنان بالا گرفت كه خود اهالی سیاست از رُشد و علاقه این رقیب تازه به دوران رسیده به سیاست ورزی، نگران شدند! دیدار با رئیس جمهورها و سفرای كشورهای اسلامی و حتی گاه غیر اسلامی(!؟) همچون برنامه های این رقیب تازه به دوران رسیده در عرصه سیاست ورزی بود كه البته در اَنبانِ خود چیزی داشت كه متولیان واقعی امور سیاسی كشور نداشتند: «تقریب». داستان به همین جا ختم نشد، نهادهای متولی تقریب كه چنین افرادی متولی آن بودند، تبدیل شدند به مركز آمدورفت و مشغولیت وزراء، معاونانِ وزراء، سفراء و افرادی از این دست كه متولی «پروژه‌ی فكری و فرهنگی تقریب» شدند و برای آن تصمیم سازی، تصمیم گیری و برنامه ریزی می كردند! این تقریب مداران سیاست ورز، جریان تقریب را به سمت فازی بسیار نگران كننده سوق دادند، تقریب كه اساساً باید بعنوان یك وظیفه ملی و فراجناحی باشد، واردِ دسته بندی های سیاسی و جناحی و حزبی هم گردید!؟ دست اندركاران دغدغه مند سیاست ورزیِ متولی تقریب، نه تنها خویش را از اهالی سیاست كم نمی دانستند هیچ، بلكه بیش هم می دانستند، از تریبون تقریب «له» یا «علیه» این یا آن «جناح»، داد سخن دادند! وارد تبلیغات انتخاباتی برای این و آن كاندید شدند! دیگر دغدغه آنها نمی توانست تنها تقریب باشد؛ از «روابط بین الملل»، «برجام»، «گرانی و ارزانی ارز مملكت»، و.. و..، سخن گفتند و به زَعمِ خویش «نظر» و «نظریه» دادند. این در شرایطی است كه كار و تمركز عمیق بر روی «پروژه‌ی فكری و فرهنگی تقریب» به خودی خود یك تكلیف و وظیفه‌ی «مقدس» و صد البته «جهاد» به شمار می آید و نه تنها از آن مسائل كم نیست بلكه بیش هم هست!
سیاسی شدنِ تقریب، تَبَعات بسیاری به دنبال داشت. افزونِ بر «انسداد» مورد اشاره، كنار گذاردنِ كسانی بود كه پروژه‌ی تقریب میان مذاهب اسلامی را اساساً امری اندیشه ای، علمی و فرهنگی می دانستند و نه سیاسی. این امر جریان تقریب را از تولید «ادبیات تقریبی» و «مفاهیم به روز و تأثیرگذار»، محروم كرد. اگر از این زوایه به قضیه نگاه شود می توان رصد كرد جز در بُرهه ای كوتاه در سال های نیمه نخست دهه نود خورشیدی، كه ناگهان بارقه‌ی امیدی دمیدن گرفت و ادبیات متفاوتی در فضای اندیشه ای تقریب دیده شد و البته خیلی زود فروكش كرد!؟، ادبیات تقریب، همان ادبیاتی است كه از آغاز ایجاد این جریان در كشور تابحال با آن مفاهمه و بحث و تبادل نظر می شود: سیكلی از واژگان و مفاهیم تكراری كه از بس شنیده شده اند، دیگر آزار دهنده اند و بیشتر از آنی كه جاذبه داشته باشند، دافعه دارند! این ادبیات و مفاهیم جدید كه امیدبخش شد اینها بودند: «تقریب بنیاد بودن»، «تقریب صادقانه»، «تقریب پویا و حركت پذیر»، «تقریب ایستا و درجا زننده»، «تقریب های منزوی»، «تقریب تك صدایی»، «تقریب گوشه گیر و در یك شعاع محدود»، «تقریب بر آمده از یك نقطه و ماندن در یك نقطه»، «تقریب دانش بنیاد»، «تولید دانش های مقارنه ای»، «دانش های امت بنیاد»، «جریان عظیم فقه مقارن»، «دانش مناسبات اسلامی»، «دانش مسائل كلان فرا روی امت اسلامی در فضاهای جهانی»، «برون كردن تقریب از حاشیه و آوردن آن به متن جامعه» و مانند اینها. به نظر می آید استمرار چنین فضای فكری ای كه توانسته این مفاهیم و ادبیات را تولید نماید، می توانست كمكی باشد برای برون رفت از این «بُن بست تاریخی». متخصصان تاریخ فكر می دانند كه تولید و به روز كردن ادبیات و مفاهیم در عرصه یك اندیشه از چه میزان اهمیت برخوردار می باشد و بدون آن هیچ فكر و اندیشه ای نمی تواند به پویایی، بالندگی و غنا برسد و پس از مدتی خسته كننده و آزاردهنده خواهد شد و سرانجام اگر بخواهید آنرا سرِ پا نگه دارید باید برای آن هزینه های گزافی بكنید!
باری، سیاسی كردن پروژه‌ی تقریب، برای تقریب مداران سیاست ورز و سیاست مداران تقریب ورز نمی دانیم، اما به قطعِ و یقین برای «پروژه‌ی تقریب فكری و فرهنگی» سودی به دنبال نداشته است. ادامه روند كنونی امكان دارد برای ما نتایج سیاسی قابل قبول، بر مبنای شاخصه های سیاسی، به دنبال داشته باشد، اما برای تقریب به مثابه‌ی یك اندیشه و امر فرهنگی، چیزی نخواهد داشت. بنابراین، دو راه بیشتر در پیش نداریم: یا از اساس، اندیشه ای، علمی و فرهنگی بودنِ تقریب را كنار بگذاریم و آنرا به مثابه‌ی «امری سیاسی» بپذیریم و یا آنكه، یك بازخوانی صدمه شناسانه‌ی نقادانه از عملكرد افراد و نهادهای متولی پروژه‌ی تقریب از آغاز تاكنون، صورت بگیرد و بر مبنای نتایجِ حاصل از آن، طرحی نو برای پیوند میان «سیاست» و «تقریب»، در اندازییم. بدیهی است انتخاب اول راهی ساده و بی دردسر است؛ جریان تقریب مداران سیاست ورز و سیاست مداران تقریب ورز هم كاملاً با آن موافق خواهد بود و اعتراضی نخواهد داشت. پیشنهاد می شود در صورت انتخاب این رویّه، نهادها و دستگاههای متولی تقریب را در بدنه دولت، ادغام نماییم تا به نام «پروژه‌ی تقریب فكری و فرهنگی»، هزینه‌ی و بودجه مضاعف بر گُرده‌ی بیت المال تحمیل نشود. با این كار، در حقیقت كار سیاسی را به اهل آن واگذارده ایم و این زحمت را از دوش بسیاری برداشته ایم. اما، اگر رویّه دوم یعنی«تقریب به مثابه‌ی امری اندیشه ای، علمی و فرهنگی» انتخاب گردد باز باید به الزامات آن پابیند بود و اجازه نداد عرصه تقریب، جولانگاهِ تاخت وتاز تقریب مداران سیاست ورز و سیاست مداران تقریب ورز، شود.
ملاحظه مهم: هدف از نگارش این یادداشت بركشیدن یا فرو نشاندن هیچ فرد، جریان، یا نهاد و دستگاهی نیست؛ مبحث صرفاً جریان شناسی است و عرضه نقطه نظرات شخصی به این امید كه امكان دارد مفید باشد؛ هیچ اصراری بر درست بودنِ آن نیست؛ اگر موارد نقض آن عرضه شود با كمال میل خواهیم پذیرفت.«بنده‌ی سخن حقّیم و نه افراد.»
*پژوهشگر مطالعات تقریبی

1398/08/25
01:59:04
5.0 / 5
4654
مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۷ بعلاوه ۳
نور معرفت

nooremarefat.ir - مالکیت معنوی سایت نور معرفت متعلق به مالکین آن می باشد